جلفا شهر بدون گورستان، شهر بدون بیسواد و حالا شهر درناها
جلفا، شهر درناها. باید اعتراف کنم که خود من برای اولین بار این عنوان را با خواندن مطلب فوق در وبلاگ آقای دکتر حسینی متوجه شدم. و جالب بود که با جستجوی این عنوان در گوگل به عبارت مشابهی در وبلاگ آقای صادقی برخورد کردم و مابقی، همه درباره پارک درنا بود. مطمئن نیستم الان هم میشود در اواخر تابستان درناها را بر فراز جلفا ببینیم یا نه… اگر دوستان مقیم منطقه عکس یا تجربه ای از پرواز درناها در آسمان جلفا دارند لطفا برای ما ارسال کنند.
بی جهت نیست که جلفا را شهر درناها می خوانند. همه چیز در جلفا رنگ وبوی این پرنده زیبا و دوست داشتنی را دارد. مخصوصا در چنین فصلی (نویسنده وبلاگ این نوشته را در مهر ماه نوشته است) میشود با تمام وجود وجه تسمیه این عنوان برای جلفا را درک کرد.
وقتی که همگان در خوابند و ماه آخر تابستان و اول پاییز در آسمان تار و تاریک شبهای جلفا پرتوافکنی میکند. صدای دلنواز قطار درناها را میتوان با تمام جان نیوشید. درناها گویا از روسیه و جنوب سیبری میآیند و میخواهند به سرزمین های دور دست جنوبی سفر کنند.
شاید آنها هم میخواهند مثل حاجی لک لک ها به مکه بروند! آنها هم برای این سفر مجبورند از معبر جنت مکان جلفا عبور کنند. برخی از ایشان نیز لختی در ساحل ارس به سر میبرند و در دامن سبز و نسبتا گرم جلگه این رود پرخروش و در شام های کوچک آن چند روزی را سپری میکنند.
درنا، نماد مسافر است
مادر بزرگ میگفت که درناها با خود میگویند : آراندا بوغدادان قالدیق، باغدادا خورمادان. در اران از گندم بازماندیم و در بغداد از خرما. گویی آنها همیشه حسرتی در دل دارند. گویی آن هم مثل ما انسان ها همیشه دیر میکنند.
جلفا شهر درناها است. این را میشود از میهمان نوازی مردم آن دیار و میهان پذیری آن خطه فهمید. در ورودی شهر جلفا نیز پیکره دو درنا سفیدفام چشنم هر بیننده ای را نوازش میکند. درنا در ادبیات ما نماد مسافر و مهمان است و جلفا تنها شهریشت که شایستگی این عنوان را دارد.